خوراسگان يکي از شهرهاي استان اصفهان در مرکز ايران است.
اين شهر با جمعيتي بالغ بر 100,000 نفر (برآورد 1386خ.) در بخش مرکزي شهرستان اصفهان قرار دارد و چسبيده به شهر اصفهان است. مساحت اين شهر 70 کيلومتر مربع ميباشد .
خوراسگان ، سرزمين خورشيد قرن ها پيش از اين ، در عصر پيشداديان ، در جلگة شمالي رود هميشه جوشان و خروشان زاينده رود ، جائي كه از پس ديواره شرقي كوه هايش خطة خشك كوير مركزي آغاز مي شود ، سرزميني بود آباد و مسكون كه « گاباياگي » اش مي ناميدند و در بعضي از متون كهن از آن با عنوان « رشورجي » نام برده اند .
بطلميوس ، جغرافيدان يوناني از آن به « اصبدانه » ياد كرده است و بعدها و به عصر هخامنشيان « اسپادانا » ناميده شد و آن جائي بود كه سپاه ملوك ايران باستان ، در آن جمع مي شدند و از آنجا به اطراف و اكناف ايران زمين گسيل داده مي شدند . گويند اسپادانا از كلمه « اسپاه » است و آن به معني « سپاه » آمده و « ان » آن براي نسبت بوده است .
اين كلمه بعدها در تداول كلام عامه ، تبديل شد به كلمة « اسپاهان » و در نهايت به « اصفاهان » و « سپاهان » و « اصفهان » تغيير يافت .
و اصبدانه خود مركب بود از دو شهر بزرگ و آباد و همجوار و هر دو بر ساحل شمالي زاينده رود . يكي « شهرستان » و ديگري « جي » ؛ و هم از آن عهد كهن در حاشية شرقي جي ، قصبه اي بود آباد و معمور كه چون هر بامداد از پشت كوه هاي شرقي اش ، خورشيد سربر مي كشيد و به بلنداي آسمان نيلگون دامن مي كشيد ، « خور – اسكان » اش مي ناميدند . كه بعدها ساده تر شده « خوراسگان » گفته شد و چون بر سر راه اصفهان به خاوران و يزد و كرمان واقع شده بود ، « دروازه شرقي » و همچنين « دروازة خور » اش ناميدند و آن دهي بود آباد و پرجمعيت ، با خاكي حاصلخيز و مردماني زراعت پيشه و سليم النفس . بعدها و به عصر حضور اسلام در ايران ، همه مسلمان و شيعه مذهب ؛ و گويند مردمي بوده اند مهربان و مهمان نواز ، همچنان كه امروزه نيز بر همين خصلت استوارند . و معمرين و كهنسالانش افسانه اي به ياد دارند حاكي از اينكه به عصر صفوي ، وجود همين روحيه و منش ، اين خطه را از حملة افاغنه در امان داشته است.
واژه خوراسگان از سه جزء خور + آسه ( آس ) + گان تشكيل شده است . خور مخفف خورشيد است و كلمه آس و يا آسه با كسرة نيمه ملفوظ همان است كه درواژه خراسان داريم و اگر امروز خراسان را «خوراسان» نمي نويسيم از باب مسامحه است و الا خراسان هم از دو جـزء « خور+ آسان» تشكيل شده است ، جزء اول به معني خورشيد است و جزء دوم « اسان » همان صفت فاعلي از مصدر آمدن است . بمعني « آيان » است .بنابراين خوراسگان همان خوراسان (خراسان ) است كه در مشرق اصفهان قراردارد و از آنجا خورشيد برمي آيد سوي اصفهان .
آثار تاريخي اين شهر عبارتند از:برج هاي کبوتر پارون ، کنگاز و گورت ، منار راران ، مسجد جامع هفت شويه ، قنات پارون و کنگاز و امارت خان. همچنين اين شهر داراي چند امام زاده نيز ميباشد كه در اين ميان بارگاه حضرت ابوالعباس ، از نوادگان قمر بني هاشم ابوالفضل ـ العباس ( ع ) به تنهائي جلوه گاه هنر معماري و آئينه كاري و نقاشي قرون و اعصار است كه به همت هنرمندان معاصر خوراسگاني بازسازي شده است .
و در كنار آن بارگاه امامزاده اسحق و امامزاده شاه ميرقوام الدين و امامزاده سيدمحمدباقر ، در خيادان و امامزاده مختار در چنگان ، هر دو در حومة خوراسگان كه اينك جزئي از شهر شده ، بر قداست اين شهر مي افزايد .
دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان در اين شهر واقع شده است.
شهري با اين قدمت و اين موقعيت ، بديهي است كه نمي توانسته خالي از چهره هاي شاخص فرهنگي و علمي و هنري باشد و به رغم كوچكي و در حاشيه بودنش ، از ديرباز مهد پرورش چهره هاي علمي بوده و رجال بزرگي را به فرهنگ ايران هديه كرده است كه از جمله مي توان از : احمدبن شهدل خوراسگاني ، شرف الدين محمد سفروه ، ابوالفتح محمد بن حسيني ، محمدباقر سمسوري ، ميرزامحمدنصير خوراسگاني ، وثوق العلماء ، معين خياداني ، محمد شفيع خوراسگاني ، ميرزا باباي حكيم ، ميرزا محمد پزشكي ، حسن مشفقي و شيخ غلامرضا و مهندس احمد صالحيان خوراسگاني و منصور اعتباريان ملغب به آيسور نام برد.