پاکدشت يکي از شهرهاي استان تهران در ايران است. اين شهر مرکز بخش مرکزي شهرستان پاکدشت است.
پاکدشت به مامازند نيز معروف است. از محلههاي اصلي پاکدشت ميتوان به در راهي يبر، قوهه، مامازند و خاتونآباد اشاره کرد.
دانشگاههاي پاکدشت عبارت است از: دانشگاه ابوريجان، دانشگاه پيام نور پاکدشت و دانشگاه آزاد اسلامي (سما) مرکز پاکدشت.
پاكدشت در دوران ايران باستان
پاكدشت كنوني شامل مجموعه اي روستا و شهر است كه در دوران باستان دهكده هايي در دشت ري بوده اند.
اين دشت، تاريخي كهن در دل خود دارد كه بيانگر گذار اقوام مختلف و مهاجرت آنان از سرزمينهاي دور به اين ديار و يادآور جنگها و ستيزهاي مكرر گروههاي اجتماعي از اقوام گوناگون و شخصيتهاي شهير تاريخ مي باشد.
پيشينة آباداني اين دشت كه در حاشيه هاي جنوبي و جنوب شرقي تهران واقع است را بايد در آغازين روزهايي كه تاريخ شاهد عظمت و شكوه شهر باستاني ري بوده است جستجو كرد.
اين منطقه به شدت تحت تاثير جريانات و اتفاقات تاريخي شهرهاي اطراف قرار داشته است. روند اين تاثير چنان است كه براي بيان تاريخي آن لازم است نگاهي به تاريخ باستان شهرها و آباديهاي اطراف پاكدشت و سرزمينهايي كه هر چند يكبار اين ناحيه در حوزه آن قرار داشته است بويژه ري باستان داشته باشيم.
دكتر كريمان در مقدمه كتاب «برخي از آثار بازمانده از ري قديم» درباره قدمت جلگه ري نوشته است:
« . . . تاريخ مسكون شدن اين جلگه و بناي ري تا زمان مهاجرت اقوام آريايي بالا مي رود» وي همچنين پيدا شدن سفالهاي ساده و الوان و ظروف كهنه و قديمي در ري و نواحي اطراف آن را نشانه قدمت آباديهاي اين منطقه مي داند.
دياكونوف در تاريخ ماد با تاكيد بر قدمت اين شهر و آباديهاي اطراف آن كه زادگاه زرتشت و سرزمين مغان است مي نويسد:
«روايات متاخر قرون وسطي به تقريب متفقند كه زرتشت از مردم ماد بوده است و زادگاه پيامبر را گاهي ري (در ماد شرقي) ذكر مي كرده اند»
دياكونوف تلاش مي كند سرزمين ري را بعنوان پايگاه قبيله مغان كه كاهنان و روحانيان مبلغ تعليمات زرتشت از ميان ايشان انتخاب مي شدند، بشناساند.
در همين رابطه منابع جمع آوري شده توسط دكتر كريمان نيز حاكي است كه ري پيش از اسلام آتشكده بزرگ مغان و مركز ديني زرتشتيان و شهري مقدس به شمار مي رفته است و نوعي حكومت ديني نظير حكومت پاپ در آنجا برقرار بوده است.
در ترجمه تاريخ طبري نيز از آتشگاه ري به قدمت ياد شده و آمده است:
«. . . .به ري آتشگاهي بود كه از آن قديمي تر نبوده . . . »
اين دشت از نظر سابقه سكونت بشر در منطقه بسيار بااهميت مي باشد و نتايج بدست آمده از كشفياتي كه در سالهاي اخير انجام گرفته نشان مي دهد كه در آستانه تاريخ مدون كشور ما يكي از مراكز عمده تمدن بوده است. اتلال پيش از تاريخ در بخشي از اين منطقه مورد بررسي قرار گرفته اند كه آثار بدست آمده از آنها قابل مقايسه با تمدن ري ميباشد. بررسي هاي مذكور تمدن تپه هاي پوئينك و خورين كه در نزديكي منطقه پاكدشت واقعند را به هزاره پنجم ق.ميلادي مي رسانند مطالعات ابتدائي نيز نشان مي دهد در هزاره اول قبل از ميلاد حدود سالهاي 1250 و 1300 قبل از ميلاد تمدن معروف به سفال در اين منطقه از رشد و شكوفائي قابل توجهي برخوردار بوده است. در بقاياي ويرانه ها تكه هاي سفال به رنگهاي فيروزه اي، آبي، طلائي و بسياري رنگهاي ديگر با زبان بي زباني تاريخ را بازگو مي كنند و اين يادبود گذشته اي است كه هنر، تمدن و ذوق نسلهاي پيشين را در خود دارد. بخوبي روشن است كه بررسي اتلال باستاني اين منطقه چنانچه بطور كامل انجام گيرد تمدن اين منطقه را به پيش از دوران نوسنگي مي رساند.
طبق اظهارات پژوهشگران اسامي بسياري از روستاهاي پاكدشت نامهايي باستانيند از اينرو كاوش در تپه ها و مناطق مختلف احتمالا به اكتشافاتي در اين زمينه منجر مي گردد. از جمله اين اسامي مي توان به نام روستاي مامازند، يبر و . . . اشاره كرد كه محققين اين اسامي را به دوران مهر پرستي ايرانيان نسبت مي دهند.
- دوران اسلام
در دهه سوم هجري ري و ورامين بدست مسلمين فتح شد سعيد وزيري در كتاب تاريخ ورامين مي نويسد:
«در سال 22 هجري نعيم بن مقرن به دستور عمر از همدان به ري مي آيد در ري سياوش حكومت مي كرد اين مرد خود را براي مبارزه با سپاهيان سياوش آماده كرد. يكي از ايرانيان به نام رامي كه با سياوش دشمني داشته است خود را به نعيم بن مقرن مي رساند و در روستاي كوچك قوهه با او ملاقات ميكند و به او قول مساعدت ميدهد.نعيم هم ده هزار نفر از سپاهيان خود را در اختيار او ميگذارد اين عده كه فرماندهي آنان را منذر بن عمر بن القرن عهده دار است با همراهي رامي از روستاي قوهه شبانه بطرف ري (در نزديك دروازه خراسان) حركت مي كنند و چون روز بعد سياوش با كسان خود جهت جنگ با نعيم از شهر بيرون مي آيد، رامي از دروازه اي كه در برابر كوه طبرك قرار داشته است وارد شهر مي شود و به كشتار مردم مي پردازد. سياوش كشته مي شود مردم ري غارت مي شوند و بعد هم رامين مرزبان ري مي شود و بنا را بر اين مي گذارد كه مردم ري به مسلمانان جزيه دهند اما پايداري روستاها تا سال 141 ادامه مي يابد و بالاخره مردم ري با قبول اسلام از فرهنگ اسلامي برخوردار مي شوند.
در اواخر قرن دوم و سوم روستاي ارنبويه كه امروزه به ارم بو معروف است از موقعيتي استثنايي برخوردار بوده است. در كتاب مسالك و ممالك ابواسحاق ابراهيم اصطخري آمده است كه «در ري روستاهايي است بزرگتر از شهرها مانند ورامين و ارنبويه و . . .در هريك از اين دهات بيش از ده هزار مرد بوده است با اين حساب ارنبويه در گذشته شهري همپايه ورامين بوده است. ياقوت در ذيل نام ارنبويه اشاره به گذشته ارنبويه مي كند و مي نويسد فعلا اهميت خود را از دست داده است و در شمار روستاهاي ورامين در آمده است.»
ابن حرقل مي گويد: «سرزمين ري را علاوه بر شهرها قرايي است كه از اين شهرها مهمتر و معظم ترند ولي منبر ندارند از قبيل سد، ورامين، ارنبويه . . . و ديه هاي ديگر كه بنا بر آنچه شنيده ام سكنه يكي از آنها بيش از ده هزار تن است.»
«. . . در زمان آباداني ري كه تا قرن هفتم هجري ادامه داشت ورامين از توابع شهرستان ري بوده است و موقعيت ممتازي داشته زيرا از دهات مشهور ري به شمار مي رفته است كه معروف ترين آنها دولاب، قصران. . ورامين، قوهه، تهران و فيروزان است.»
بنا به روايات در آغاز قرن هشتم هجري قمري زمان سلطنت ابوسعيد نيز ورامين آبادترين و پرجمعيت ترين شهرهاي ايالت ري بود و همزمان با آن روستاهايي چون ارنبويه نيز داراي اهميتي چون ورامين بودند. علت اين آباداني در امان ماندن ورامين از حمله مغولان بود. در اوايل قرن هفتم حمله برق آساي مغولان به ايران شروع مي شود. مغولها همه جا را غارت مي كنند خراسان، مازندران، خوار و سمنان و ري از آسيب اين حمله در امان نمي مانند و با اين همه ورامين و روستاهاي اطراف آن كمتر از ساير شهرها صدمه مي بينند. پس از ايلخانان بسياري روستاهاي معروف منطقه چون ارنبويه اهميت خود را از دست مي دهند. در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجري قمري يورشهاي تيمور و سرداران وي پيشرفت و ترقي را در بيشتر شهرهاي ايران متوقف كرد و از همان زمان مهاجرت مردم ري و ورامين كه ديگر پيشرفت اقتصادي و كشاورزي نداشتند به ديگر شهرها از جمله تهران آغاز شد.
- دوره قاجاريه
طوايفي از قاجارها در دوران صفويه و كريمخان كوچ داده شدند كه بيشتر در پاكدشت در روستاهاي سعيدآباد و جمال آباد مستقر شدند و املاك زيادي را تصرف كردند، به طوريكه حتي قبل از به قدرت رسيدن آقا محمدخان طايفه متنفذ و قدرتمندي محسوب مي شدند كه همين طايفه كمك زيادي به آقا محمدخان در جهت قبضه حكومت ايران كرد. بي شك يكي از دلايل انتخاب تهران به عنوان پايتخت به وسيله آقا محمدخان نزديكي آن به اين منطقه بوده است كه از دو نظر براي خان قاجار مي توانست داراي اهميت باشد، اول اينكه در اين منطقه طرفداراني داشت و دوم حاصلخيزي و استعداد اراضي اين منطقه در تامين آذوقه تهران موثر بود. محمد اميني در كتاب تاريخ اجتماعي ورامين در دوره قاجاريه مي نويسد: «آقا محمدخان بعد از اطلاع از قريب الوقوع بودن مرگ كريمخان و فرار از شيراز به طرف تهران، ورود به تهران را دور از حزم و احتياط ديد و با اينكه توانسته بود در اسرع وقت خود را به نزديك تهران برساند باز اين امكان را از نظر دور نداشت كه شايد خبر فوت كريمخان قبل از ورود به تهران رسيده باشد و او به محض ورود به تهران دستگير و زنداني يا كشته شود.
لذا بعد از زيارت حضرت عبدالعظيم به سوي ورامين حركت كرد. گرچه بعضي از مورخين اولين ملاقات آقا محمدخان را با سران طايفه قاجار در شهر ورامين ذكر كرده اند ولي نظر اكثر مورخين اين است كه اولين برخورد اقا محمدخان با سران طايفه قاجار در روستاهاي جمال آباد و سعيدآباد و يا اراضي اطراف دو روستا انجام گرفته است. اوژن اوبن در اين زمينه چنين مي نويسد:
«در دشت ورامين در ناحيه اي موسوم به جمال آباد، اردويي از دولوها به سرپرستي جان محمد و ميرزا محمدخان از پيش اطراق كرده بودند. آقا محمدخان خود را به آنان معرفي و پيشنهاد مي كند، كينه قبيله اي قديمي را فراموش كنند و با هم دست اتفاق و دوستي دهند تا به كمك همديگر سرتاسر ايران را زير فرمان خود درآورند. دولوهاي دشت جمال آباد اولين بيعت كنندگان با خواجه تا جدار آينده اند. به دنبال اين اتحاد ايل قاجار به جنبش و حركت عظيمي دست مي زند.»
يحيي ذكاء نيز مي نويسد: همراهي سران قاجار با آقا محمدخان در ورامين كمك بزرگي در جهت تثبيت حكومت سر سلسله قاجار بود. ظاهراً اين طايفه در ورامين تا بسط قدرت خان قاجار هميشه موردنظر او و مخالفانش بوده اند.
باتوجه به آنچه كه گذشت روستاهاي پاكدشت كنوني در دوران قاجار و استقرار اين سلسله در مقر حكومتي خود محل درگيريها و وقايع مهمي بودند كه به تغيير سلسله حكومتي در ايران منجر گرديد. با اين وجود درگيريهاي بوميان منطقه كه از طوايف و اقوام مختلفي بودند پس از آن نيز ادامه پيدا كرد.
جنگ و ستيز اين طوايف كه در منطقه نفوذ و قدرت زيادي داشتند حكومت را ناگزير به دخالت نمود تا اراضي ناحيه را به نام طوايف مختلف تقسيم كند و اعضاي هر طايفه را ملزم دارد كه محدوده تعيين شده را رعايت كنند. اين تقسيم بندي پنجگانه در دشت ورامين تحت نام بهنام صورت پذيرفت.
روستاهاي پاكدشت كنوني در سه منطقه بهنام قجر، بهنام پازوكي و بهنام بوربور واقع شدند. بعداً در محدوده و نام اين مناطق تغييراتي ايجاد گرديد كه در اسناد تاريخي ملحوظ است. قديمي ترين سندي كه راجع به مالكيت اراضي دشت ورامين در دست مي باشد متعلق به زمان محمدشاه قاجار است. البته تصاحب اين املاك به وسيله قاجارها كه قبل از به سلطنت رسيدن آقامحمدخان شروع شده بود در زمان سلطنت اين خانواده روند شديدتري پيدا كرد. علاوه بر شاه خوانين و سران عشاير نيز هر كدام مالك يك يا چند روستا بوده اند. اما پيوسته شاهان قاجار بزرگترين مالك منطقه محسوب مي شدند، بطوريكه در اسناد آمده است اكثر روستاهاي پاكدشت جزو املاك خالصه بودند چنانكه در عهد ناصرالدين شاه بعضي از اين روستاها عبارت بودند از:
سعدآبادقجر(سعيد آباد)-عباس آباد-كبودگنبد-حصاركلك-فيلستان و . . .
كه ناصرالدين شاه براي سفر به خارج تعدادي از آنها را براي تامين قسمتي از هزينه سفر فروخت. لازم به ذكر است روستاهاي خالصه بيشتر اجاره داده مي شد و حق الاجاره موقع برداشت محصول وصول مي شد. دولت بذر مورد نياز مستاجر را در اختيار او مي گذاشت و در هنگام برداشت خرمن آن را وصول مي كرد.
از مالكين معروف روستاهاي پاكدشت در زمان قاجار حاج ميرزا آقاسي را مي توان نام برد، معروف است كه وي به حفر قنوات و ساختن لوله توپ علاقه وافري داشت و شايد بتوان خريد اراضي و روستاهاي متعدد را نيز بعنوان يكي از كارهاي مورد علاقه او دانست. در مورد املاك متصرفي وي كتابچه اي خطي كه سند ارزشمندي است برجاي مانده است. همانطور كه اشاره شد وي تنها به خريد اراضي اكتفا نمي كرد بلكه در جهت حفر قنوات، احداث قلعه، حمام و احداث يخچال و حفر نهرها اقداماتي انجام داد. اين اقدامات كه در دفتر املاك حاج ميرزا آقاسي ثبت است نشانگر اقدامات مثبت او در زمينه ترويج كشاورزي و عمران روستايي است.
به دستور او در حصارامير حمام، يخچال و آسيا، كاروانسرا و باغهايي احداث شده است.
با اين اوصاف روند تخريب روستاهاي دشت ورامين كه از اواخر دوران صفويه شروع شده بود، در دوران قاجاريه ادامه پيدا كرد و بدليل عدم مرمت بناهاي تاريخي و آهكي بودن زمينهاي منطقه بسياري از بناها تخريب گشتند. آشفتگي راهها و بي نظمي هايي كه اشرار در منطقه به وجود مي آوردند روستاهاي آباد قرون هفتم و هشتم را به روستاهايي خالي از سكنه مبدل كرد كه اكثر سياحان وضعيت نامناسب آنها را در سفرنامه هاي خود ذكر كرده اند. بسياري از روستاهاي بزرگ آن دوران هم اكنون روستاهاي كوچكي هستند. اين روستاهاي كهن نام دورنماي قومي ديرين را در تاريخ هويدا مي گردانند و سابقه تمدن و فرهنگ منطقه را به ساليان پيشين مي رسانند برخي از اين روستاها عبارتند از: قوهه يا كوهك، زواره بيد، پاكدشت(پلشت)، آفرين، پارچين، جي تو، فرديس، ارم بو. سعيد وزيري در كتاب تاريخ ورامين درخصوص بعضي از اين روستاها چنين مي آورد:
- ارنبويه يا رنبويه
اين روستا امروزه نام ارم بو دارد. ارم بو به معناي بوي بهشت كه در متون تاريخي از آن با نام «آرن بو» ياد شده، روستاي كوچكي است كه هارون الرشيد در سال 189 هجري قمري دو تن از بزرگان فقه و نحو را در آنجا به خاك سپرد.
ابوالحسن علي بن حمزه كسايي و محمدبن الحسن شباني حنفي در يك روز در ري در خانه هشام بن عبيداله رازي كه فقيه بزرگ حنفي بوده است، فوت كردند و در مقبره خانوادگي هشام بن عبيداله در ارنبويه به خاك سپرده شدند. مي گويند كه هارون الرشيد در هنگام دفن اين دو بزرگوار چنين مي گفت:
«امروز فقه و نحو را در ارنبويه به خاك سپردم.»
از ديگر بزرگاني كه مدفنشان در ارمبويه است علي بن ابي القاسم، منصورابن سعد، مشرف الدين ساعدي، قاضي نيشابور را بايد نام برد.
- قوهه يا كوهك
نام روستايي است كه بسيار بزرگ بوده است و بازارها و خانقاهها و رباطهايي در زمان صاحب معجم البلدان داشته است و شيخ منتجب الدين زيدان كليني و عزالدين قوهدي و بسياري از مشايخ و صوفيان ديگر بدين روستا منسوب مي باشند كه روزگاري شهري بوده است. از بزرگاني كه مقابرشان هنوز هم مطاف اهل ايمان است مي توان از عبادبن احمد كليني نام برد كه مقبره اش در روستاي كلين است و همچنين عارف و صوفي بزرگ، شيخ نجيب الدين زيداني كليني كه ساكن خانقاه قوهه عليا بوده است وي فرزند ابو دلف عالم و عارف است.
قوهه عليا در قرن هفتم محل سكونت عارفان حق بوده است درباره مذهب اهالي آن در تاريخ آمده است: «اهل ري و اكثر ولايت شيعه اثني عشريند الا ديه قوهه و چند موضع ديگر كه حنفي مي باشند.»
در قرن هفتم دو قوهه وجود داشته است يكي قوهه عليا كه آن را قوهه آب مي گفتند و اين قوهه محل صوفيان راه حق بوده است و قوهه كه در حدود كبود گنبد فعلي بوده است. در نزهه القلوب حمداله مستوفي مي آورد: «آب جاجرود از كوه دماوند برمي خيزد و به ولايت ري مي ريزد و در حدود قوهه عليا مقاسمه مي كنند و قريب چهل جوي از آن بردارند و اكثر ولايت ري را آب از آن است»
- جيتو
جيتو از روستاهاي پاكدشت است. جي در واژه نامه زند و پازند آمده است: «جي به معني نيك است و نام دهي از ولايات ري»
- پارچين
پارچين يا پارگين به معني منجلاب-گنداب گودالي كه آبهاي مانده در آن جمع شوند. درياچه ساوه درگذشته گاهي گسترش مي يافته و پارگين هايي بوجود آورده است كه پارگين يا پارچين پاكدشت يكي از آنها بوده است. در كنار اين پارچين ها برجي ميساخته اند تا راهنماي افراد باشد و شب در آن آتش مي افروختند. برج پارچين پاكدشت يكي از اين ميل هاي دريايي است كه در حال حاضر شهركي كوچك و ديدني است كه پارك فن آوري صنايع هوافضا، صنايع شيميايي و صنايع نظامي در آن مستقر است.
- آلوئك
آلو به معني داش و كوره آجرپزي است و امروزه كه كوره هاي آجرپزي در اين جا به فراواني ديده مي شوند، معني خود را پيدا كرده است. آلوئك هم اكنون روستايي است كه مزارع پررونقي دارد.
- كلين
نام روستايي است كه مزار صوفي راه حق احمدبن عباد كليني است.
- دوران مشروطه
منطقه ورامين محل تاخت و تاز درگيريهاي زمان مشروطه بوده است. شكي نيست از آنجائيكه بسياري از طرفداران قاجار در اين منطقه مي زيسته اند و از طرفي اين روستاها املاك شاهي بوده تشكيلات موجود در آن نيرويي بالقوه در حمايت از حكومت بوده است. از طرفداران مشروطه و مخالفان آن كه به گونه اي مرتبط به مناطق و روستاهاي پاكدشت باشند در اسناد تاريخي سخني به ميان نيامده است اما در كل اقوال محققين مبني بر مخالفت مردم اين ناحيه با مشروطه و يا حكومت جمهوري است.
- دوران پهلوي
پس از استقرار مشروطه بدليل اينكه بسياري از اهالي روستاهاي خالصه خود را رعيت شاهان قاجار ميدانستند از طرفداران قاجاريان بودند و حتي پس از كودتاي سوم اسفند 1299 نيز بازماندگان خاندان قاجار روي قواي طرفداران خود در اين منطقه حساب مي كردند. سياست انتقال و اسكان عشاير و سران آنها به دشت ورامين كه از قرنها قبل آغاز شده بود، در دوره رضا شاه نيز ادامه يافت (و حتي آيت الله مدرس نيز مدتي در اين منطقه در حالت تبعيد بود) و سياست مبارزه با مذهب او در اينجا نيز اجرا شد، به طوريكه مطلعين اعتقاد به كاهش تدريجي روحانيون و وعاظ در اين زمان را دادند. رضاخان در اين منطقه چون خيلي از نقاط ديگر كشور املاك و روستاهايي را ضبط كرد روستاهايي كه در سالهاي 1317-1320 تصرف كرد عبارتند از:
حصاركلك، ارمبويه، پلشت، يبر و داغلان، خاتون آباد، مامازند، جيتو، قوهه . . .
در شهريور 1320 هنگام خروج از ايران در دفترخانه اصفهان آنها را به وليعهد خود واگذار نمود. بعضي از اين روستاها بعد از شهريور 1320 به مالكين آن واگذار شد كه تعدادي از آنها طبق مصوبه مجلس در سالهاي 29 و 1328 مجدداً به تصرف محمدرضاشاه درآمد.كه روستاهاي مامازند، پلشت، قوهه، قلعه نو، ارمبويه (املاك عزيزخاني) را در سال 1323 به هنرستان دخترانه و پرورشگاه يتيمان شاهپور (متقين) واگذار كرد.
در سالهايي كه بنگاه آمريكايي خاور نزديك (براساس اصل چهار ترومن) در منطقه فعال بود، روستاهاي مذكور را در اختيار داشت و كارهايي نيز در اين روستاها انجام مي گرفت بنگاه مذكور مجله اي به نام زندگي ورامين يا زندگي روستايي منتشر مي كرد. ايجاد اولين مدرسه كشاورزي نيز بر اساس اصل چهار ترومن كه به دانشسراي كشاورزي بدل گشت و هم اكنون دانشگاه ابوريحان است صورت پذيرفت. اولين آموزشگاه تربيت دهدار زيرنظر آمريكاييان و نمايندگان آنها ايجاد شد كه اين نمايندگان در مسائل بهداشتي، اصلاح بذر، واكسيناسيون، سم پاشي و اعزام دانشجو به خارج در منطقه فعاليت داشتند.
براساس اظهارات برخي محققين دانشگاه ابوريحان در آن زمان فعالين سياسي غيرمذهبي را در خود جاي داده بود.
يكي از دلايل نفوذ خارجيان در منطقه را نيز مي توان صنايع مهمات سازي دانست كه از دوره رضاشاه مورد توجه قرار گرفت.
انقلاب اسلامي و ويژگيهاي فرهنگي و اجتماعي منطقه
نزديكي بيش از حد به تهران به شدت ساختار اجتماعي- فرهنگي اين ناحيه را پس از انقلاب متحول نمود، بطوريكه شكل و بافت اصلي آن دستخوش تغييرات فاحش گرديد، تا اينكه سر انجام در سال 1376 طبق مصوبه هيات وزيران پاكدشت رسماً به شهرستان تبديل شد. اين منطقه بدليل نزديكي دو شهري كه در گذشته و حال زماني پايتخت بوده و مي باشند از يك سو سبب جذب سا كنان خسته از شهر هاي مذكور و از سوي ديگر به دليل ارزان بودن هزينه زندگي عليرغم نزديكي به پايتخت سبب جذب مها جران از سراسر كشور و خارج از كشور بوده است .
رويدادهايي كه سبب رشد پاكدشت گرديد به شدت عوامل محيطي و اجتماعي انسان ساكن اين منطقه را متاثر ساخته و شكلهاي گوناگون به آن داده است.
گذشته از تهران كه همواره به صورت هيو لايي جذاب اثرات خاصي بر منطقه گذارده است، شرايط اقليمي و وجود كارگاهها و كارخانه ها و نيز مهاجرت ،قشر بندي اجتماعي خاصي را ايجاد نموده است .
- زبان و گويش محلي
طوايف و اقوام مختلف در اين منطقه تحت تركيب واحدي قرار گرفته اند و با اينكه در بررسي هر يك از اين طوايف با فرهنگ، زبان و اعتقادات خاص روبرو مي شويم اما نياز، مردم را بر آن داشته تا زبان واحدي داشته باشند و گاهي چنان در هم آميخته اند كه تفكيكشان دشوار است. زبان رسمي و گفت و شنودها، فارسي است ولي به لحاظ قوميتهاي گوناگون زبان و لهجه هاي متفاوتي مانند: تركي، كردي، لري وجود دارد. وجود اين گويش هاي غيررسمي بازتاب كوچ عشاير در دوران مختلف تاريخ به اين منطقه است.
عشاير مستقر در منطقه پاكدشت كه داراي زبان خاص خود بوده اند ولي اكنون همه به فارسي تكلم مي كنند به اين قرارند:
عشاير قجر يا قاجار
عشاير عرب
عشاير كرد شامل: پازوكيها، سياه منصوريها، چگني ها، قراچورلها، سيرسپورها، كردبچه ها، لرنيها، بوربورها.
عشاير لر كه به هداوند معروفند.
- آداب و رسوم
در پاكدشت اقوامي چون ترك، فارس، كرد، لر وجود دارد كه هر كدام نيز داراي برخي آداب خاص هستند، اما در مجموع بدليل وحدت فرهنگي كه رسانه هاي همگاني نيز در ايجاد آن بسيار موثرند آداب و رسوم خاصي ديده نميشود. اين نظر بر اساس مشاهدات ابراز ميگردد و خود مي تواند بعنوان يك سر فصل پژوهشي مورد مطالعه قرار گيرد.
- دين و مذهب
رواج مذهب شيعه در پاكدشت مربوط به دوران ورود اسلام به ايران است. تنها مكاني كه در تاريخ، مذهب اهاليش حنفي ذكر شده ارنبويه مي باشد و گويا تا قرن هفتم دين مردم ارنبويه همين بوده است و در قوهه نيز سني مذهبان و صو فيان راه حق مي زيسته اند. هم اكنون نيز وجود مهاجرين افغاني سني مذهبان را داراي جمعيتي در منطقه نموده است و دراويش اهل حق نيز اقليتي را در برخي روستاها تشكيل ميدهند.