ايذه مرکز شهرستان ايذه در استان خوزستان است.
ايذه در روزگار ايلاميان آياپير ،آنزان ناميده ميشد. از واپسين روزگاران هخامنشي خاستگاه اليمايي ها(بازماندگان ايلاميان)بودهاست که هم زمان با دوره سلوکي- پارت، بسته به شرايط قلمرو خود را گسترش ميدادند. پيکره{مجسمه} مفرغين مرد شمي از آن دورهاست. در دوره ساساني به نام ايذه خوانده شد و با گشودن آن به دست مسلمانان ايذج ناميده شد. اتابکان لر که در سده پنجم هجري پديدار شدند، در دوره ايلخاني- تيموري بدان مالمير ميگفتند، نامي که همچنان بر سر زبان هاست. از دهه 1330 شهر دگر باره ايذه ناميده شد.
ايذه، شهر نگارکندههاي سنگي و صخرهاي ايران و خاستگاه بختياريهاي هفت لنگ است.
نام ايذه نامي بسيار باستاني است و از دوران پيش از ساسانيان رايج بودهاست. اين شهر در دورههايي نامهاي ديگري نيز داشتهاست نام مالمير که همان مال امير است (مال در زبان بختياري به معني خانهاست) بيشتر در زمان هزاراسفيان که به اتابکان لر بزرگ مشهور شدهاند کاربرد داشتهاست.حافظ نيزدرغزل شماره390 خودازايذج كه معرب شده ايذه ومدتها به ايذه گفته اندچنين يادميكند: بعدازاين نشكفت اگربانكهت خلق خوشت ***خيزدازصحراي ايذج نافه مشك ختن
مردم ايذه باگويش بختياري صحبت ميکنند.
ميان اصفهان و اهواز پل ايذج قرار دارد اين پل از شگفتيهاي قابل توجه جهان است, زيرا با سنگ بر روي بستر رودخانهاي خشک و بسيار عميقي بنا شدهاست. در ايذج زلزله بسيار روي ميدهد. درآنجا معدنهاي زير زميني زياد است. در اين محل , يک قسم گياه شور (قاقلي) ميرويد که عصاره آن براي معالجه نقرس مفيد است. در ايذج آتشکدهاي قرار داشتهاست که تا زمان هارون الرشيد فروزان بودهاست. شهرستان ايذه در استان خوزستان، با پهنه اى حدود 20 كيلومتر مربع، در دشتى بيضى شكل، در شمال شرقى استان خوزستان قرار دارد. اين منطقه در 31 درجه و 50 دقيقه پهناى شمالى و 49 درجه و 52 دقيقه درازاى خاورى نسبت به گرينويچ و ارتفاعى معادل 760 متر واقع شده است. مالمير سابق (ايذه كنونى) در فاصله 190 كيلومترى جنوب غربى اصفهان و 125 كيلومترى شمال شرقى اهواز قرار گرفته است. شهرستان ايذه بين استان چهار محال بختياري و استان کهگيلويه و بوير احمد و شهرستانهاي مسجد سليمان و رامهرمز قرار دارد. رود کارون در بخشي از شمال ايذه جاري است. رود کارون رودخانه زرد ، رود الا و رود فصلي هلايجان در توسعه کشاورزي اين منطقه نقش مهمي دارند.ميزان باران سالانه شهرستان ايذه بطور متوسط 400 ميليمتر است که در فصل زمستان گاهي در ارتفاعات به صورت برف نازل ميشود. متوسط درجه حرارت در شهرستان ايذه 24 است . بواسطه شرايط آب وهوايي مطلوب در اين منطقه حدود 180,000 هکتار جنگل طبيعي وجود دارد که بزرگترين مناطق جنگلي خوزستان است. همچنين بعلت وجود مراتع به نسبت غني در اين شهرستان از زمانهاي قديم دامپروري از اهميت خاصي برخواردار بوده است . اين منطقه محل ييلاق ايل بختياري بوده است. شهرستان ايذه داراي يک بخش مهم به نام دهدز است که 14 دهستان و 1085 آبادي را در بر ميگيرد.
مردم
مردم ايذه بختياري اند.ساكنان ايذه از طوايف هپارتيپ يا هپيرتيپ بودند كه ظاهراً همان قوم دلير و شجاعى است كه يونانيان از آنها با نام امرديان يا مرديان ياد كرده اند. هرودوت آنان را جزو طوايف بدوى ايران مى داند و ديودور سيسيلى از آنان به عنوان مردمى استقلال طلب ياد مى نمايد.ساكنان ايذه از بختيارى با فرهنگ،زبان وموسيقي بختياري محسوب مى شوند. جمعيت ايذه در سال 1362 خورشيدي 177,822 نفر بوده است.عليرغم آب وهواي مساعد،وجودپتانسيلهاي طبيعي وتاريخي گردشگري نظيردشت سوسن،درياچه سدايذه (كارون3)،اشكفت سليمان،كول فره،خونگ اژدرودههاموردبكرديگرتاكنون طرح چشمگيري درخصوص اين امربراي ايذه ومردمان دلاورآن اجرانشده است ونيازمندنگاه مسئولين ميباشد.
نام ها
شهر ايذه از روزگار باستان تا امروز به نامهاى ايزج، ايذه، ايگه، ايجهه، اريگ، ايج، ايدج الاهواز، مالمير يا مال امير خوانده شده است. كلمه ايذه برگرفته از واژه ايجه يا ايگه فارسى باستان به معنى مسكن و محل زندگى است.به علاوه به دليل وجود زيج هاى بسيار در اين ناحيه، اين شهر به نام اريگ يا ايج خوانده مى شده است. به عقيده برخى از محققين اين شهر در نيمه دوم هزاره دوم پيش از ميلاد «انزان» ناميده مى شد و مركز ايالت انزان بوده است. مى توان ايذه را تغيير شكل يافته انزان عيلامى نيز دانست.
1- ايديده يا ايديذ عيلامي
با توجه به اينكه تمدن عيلام در منطقه كوهستاني فعلي بختياري قرار داشته است و شهر ايديده از شهرهاي مهم آن بوده است و ايديذه به معناي شهر كنار آب آمده است و به دليل قرار گرفتن ايذه كنوني در كنار تالاب شط (منگر) ميتوان گفت كه ايديده همان ايذه كنوني بوده است. شباهت ميان حروف ايديده با حروف ايذه نيز ميتواند دليل براين مدعا باشد.
2 - اوجا يا هوجا
اوجا يا هوجا كه يونانيان اين شهر را به اين اسم مي خوانند و مردم آنجا را اوجيا ميگفتند .
3 - اياپير يا اجاپير
اياپير يا اجاپيركه از اسامي باستاني اين شهر ميباشد و در كتيبههاي اشكفت سلمان نام ايذه آياپير يا آجاپير آمده است.
4 - آنزان يا آنشان
آنزان يا آنشان به معني دارنده فرآسماني كه اين نام از نظر زماني قبل از آن است كه يونانيان اين شهر را اوجا يا هوجا بخوانند.
از متون تاريخي چنين برمي آيد كه انشان يا انزان يكي از ايالت هاي مهم دولت عيلام بوده است و با توجه به گفتههاي ياقوت حمودي در معجم البلدان ميتوان به اين نتيجه رسيد كه آنزان بر همين منطقه اطلاق ميشده است زيرا اين شهر در روزگار باستان از نواحي آباد بوده و اهميتي بسزا داشته است و به همين دليل آنزان كه نام اين شهر بوده است برتمام ايالت اطلاق شده است.
5 – ايزج يا ايذج
اكثر مورخين در آثار خود اين شهر را با نام ايزج ذكر كرده اند چنانكه ابن حوقل در صوره الارض ابودلف در سفرنامه، مقدسي در احسن التقاسيم حمدالله مستوفي در نزهه القلوب از اين شهر با نام ايزج ياد كرده اند.
اصطخري در مسالك و الممالك از ايزج اسم برده و اين شهر را جزو خوزستان دانسته است و قزويني در آثار البلاد به ايزج اشاره نموده و حدود جفرافيايي و آثار تاريخي آن را ذكر نموده است. طبري در تاريخ الرسل و الملوك و ابن ايثر در تاريخ كامل اين شهر را با نام ايزج ذكر نموده اند.
مولف معجم البلدان نيز از عظمت منطقه بختياري در روزگار سلوكيان سخن گفته و معتقد است كه يوناني ها در اين خاك آبادي هايي ساخته بودند . در دوره ساسانيان از احداث و توسعه راهها در منطقه سخن به ميان آمده است. عدهاي از مورخين برخي ايل راههاي فعلي بختياري را يادگار آن دوران دانسته اند.
پيشينه تاريخي
از آثار به دست آمده ايذه از جمله نگارهها و نقش برجسته هاى عيلامى (اولين حجارى هاى ايران باستان قبل از هخامنشيان)، مى توان نتيجه گرفت كه آنجا مركز مهمى در زمان عيلامى ها بوده است. اين آثار به دو دسته آثار عيلام قديم و نو تقسيم مى شود كه به شرح زير مى باشند: 1) دوره عيلام قديم: اين دوره به سلسله سيمشكى متعلق است كه چندين بار توسط حاكم اور نابود گشت.آثار باقى مانده از اين دوره به شرح ذيل است:
الف) نقش برجسته شاهسوار: شاهسوار جايگاهى باستانى در حومه ايذه است كه در آن آثار باستانى از جمله نقش برجسته اى متعلق به دوره عيلام قديم (قرن 20 ق. م.) واقع شده است. اين نقش برجسته به احتمال زياد نمايانگر صحنه بار عام يك پادشاه يا ابراز بندگى در مقابل يك خدا است. ب) نقش برجسته خونگ اژدر: اين جايگاه به خونگ نوروزى نيز معروف است و در نزديكى درياچه ميانگران (12 كيلومترى شمال ايذه) واقع شده است كه نقش برجسته هاى آن مانند شاهسوار حجارى شده است. 2) دوره عيلام نو: ايذه در دوره عيلام نو «آياپير» ناميده مى شده است و پادشاهان آن به صورت مستقل زير نظر سوخالماهو وزير اعظم عيلام حكومت مى نمودند. حكومت عيلام در اين دوران به صورت اتحاديه اى بود و متشكل از تعدادى حكومتهاى محلى مستقل اداره مى شد.
آثار اين دوره عبارتند از:
الف) كول فره (کول فرح): كول فره برسى دره مانند در كوههاى اطراف دشت، واقع در 7 كيلومترى شمال شرقى ايذه است كه در عصر عيلام نو به عنوان نيايشگاهى باز مورد استفاده قرار مى گرفته است. در اين شكاف 6 نقش برجسته به همراه نوشتارهاى عيلامى (ميخى) اطلاعات تاريخى ارزشمندى را در اختيار مى گذارند. بيشتر اين نقش برجستهها مراسم مذهبى يا ميهمانى هاى هانى شاه، پسر تاهى هى (تاخى هى) حاكم دست نشانده آياپير از طرف شوتروك ناهونته را يادآور مى نمايند. از نكات جالب توجه اين نقش برجستهها مى توان به آداب و رسوم امور مذهبى عيلام اشاره نمود كه در آن كاهنان در حال قربانى كردن حيوانات و نوازندگان در حال نواختن موسيقى و مردم يا بزرگان داراى حالتى خاص (شايد حالت خلسه) در نيايش و حمل خدايان مى باشند.
ب) اشكفت سلمان: تنگه اى در كوه الهك واقع در شمال غربى ايذه است. در اين تنگه چهار نقش برجسته وجود دارد كه تمامى آنها به هانى تعلق دارند كه بيشتر به خانواده سلطنتى و خدايان اشاره نموده است. در اين جايگاه باستانى روزگارى نيايشگاه «تاريشا» وجود داشته است. براساس نظريه برخى مستشرقين و محققين در دوره هخامنشيان به ايذه، اينزان مى گفتند كه از مراكز مهم مذهبى و سياسى آن دوره به حساب مى آمده است.
براساس برخى روايات تاريخى، اسكندر پس از ورود به ايران و توقف در همدان به خاطر مرگ هفس تيون سردار جوان خود سخت آشفته شد و دستور داد كه يالهاى اسب و قاطرها را بچينند و كنگره هاى برج و باروها را برافكنند. سپس غيب گوى وى از طرف ژوپى تر، هفس تيون را نيم خدايى ناميد و براى آمرزش وى قربانى طلب كرد. بالاخره اسكندر براى اينكه در جنگ تسلى بيابد، به مملكت كوسى ها رفته و پس از مطيع كردن آنها شكار انسان ترتيب داد و امر نمود تفاوتى بين مرد و زن، بزرگ و كوچك نگذاشته و همه را بكشند و اين قصابى وحشت انگيز را قربانى دفن هفس تيون ناميد. اين حادثه در كوههاى بختيارى در ايذه اتفاق افتاد.از اين دوران و سپس از دوران پارتى چندين مجسمه و چند نقش برجسته و... باقى مانده است. از اين زمان به بعد، ايذه مستقل اداره و به نام اليمائيد خوانده مى شد.
آثار اين دوره عبارتند از:
الف) خونگ يارعلى وند: در اين جايگاه باستانى كه در 3 كيلومترى خونگ اژدر واقع شده است، نقش برجسته اى شامل دو فرد اليمايى در يك مراسم آيينى وجود دارد. ب) خونگ كمال وند: اين جايگاه باستانى در 4 كيلومترى شمال خونگ يار على وند واقع شده و داراى نقش برجسته اى به همراه كتيبه اى اليمايى است. ج) خونگ اژدر (2): (142 ق. م) درست پشت تخته سنگى كه نقش برجسته عيلام قديم قرار داشت، نقش برجسته اى متعلق به زمان پارتى ها قرار دارد كه مهرداد دوم شاه اشكانى را به همراه افراد بلندپايه اليمايى نشان مى دهد. د) قلعه كژدمك: در ارتفاعات خونگ اژدر قلعه اى از لاشه سنگ و ساروج و خشت با تاقهاى هلالى و سنگى واقع شده كه در اين ناحيه به «قلعه كژدمك» معروف است. اين قلعه احتمالاً در زمان اردشير ساسانى متروك شده است. ايذه در دوره ساسانى نيز از شهرهاى آباد و پرجمعيت به شمار مى رفت و آتشكده آن تا زمان هارون الرشيد برقرار بوده است.از روزگار خلافت عمر بن الخطاب، واژه ايذه عربى شد و آن را ايذج خواندند. اولين رويارويى اين مردم استقلال طلب تاريخ ايران با مسلمانان در سال 17 هـ . ق (638 م) رخ داد. در اين واقعه نعمان بن مقرن مزنى، سردار عرب به خوزستان آمد و پس از گشودن رامهرمز، به ايذه رفت و با شيرويه حكمران آنجا صلح نمود و شهر تسليم شد.در سال 22 هـ . ق اولين درآمد حاصل از خراج ايذه و رامهرمز به حكومت بصره تخصيص يافت. در سال 29 هـ . ق مردم ايذه در برابر ابوموسى اشعرى حاكم بصره سر به شورش برداشتند، ولى كارى از پيش نبردند.شهر ايذه در زمان خلفاى عباسى، كرسى ولايت بود و «ايذج الاهواز» خوانده مى شد، تا با محلى ديگر به همين نام در نزديكى سمرقند اشتباه نشود.اين شهر در سده 6 هـ . ق، در دوران مغول، مركز حكومت اتابكان لرستان يا امراى فضلويه بود كه از 550 هـ . ق توسط ابوطاهر در سرزمين لر بزرگ و بخشى از خوزستان حكومت مى كردند و براى نخستين بار آنان بودند كه ايذه را مالمير يا مال امير (ملك امير) ناميدند.نخستين بار ابن بطوطه در نيمه نخست سده 8 هـ . ق آن را به صورت مال امير در سفرنامه خود آورده است: «از تستر (شوشتر) حركت كرديم. سه روز از كوههاى بلند راه مى رفتيم تا به شهر ايذه رسيديم، ايذه را مال الامير نيز مى نامند.»آثار دوره اتابكان لر بنايى از لاشه سنگ است كه در اشكفت سلمان پس از حفارى نمايان شد. پس از برافتادن حكومت اتابكان در 857 هـ . ق ايذه رو به خرابى گذارد و ساكنان آن به كوچروى روى آوردند.همچنين آثار دوره ايلخانى و مغول از جايگاه باستانى به نام تاق طويله به صورت بنايى سنگى ـ گچى با آثار گچبرى و كاشى كارى در شهر كنونى ايذه به دست آمده است. از دوره صفويه گورستانى با شيرهاى سنگى در شاهسوار وجود دارد كه البته تا دوره قاجار هم از آن استفاده مى كردند.
اوج شكوفايي تاريخ معاصرايذه مربوط به دوران مشروطيت ميباشد،درعصرمشروطه مردم ايذه نيزمانندسايرروشنفكران ودليران بختياري فتواي روحانيت رالبيك گفتندوعليه استبدادصغيرقاجاربه فرماندهي سرداراسعدبختياري(فاتح ملي)قيام كردندوظفرمندانه اصفهان وتهران رافتح نمودند. البته نقش مردم ايذه درملي شدن صنعت نفت و مقابله بااستعمارانگليس درنفوذبه مناطق بختياري،مبارزه باطاغوت وشركت درهشت سال دفاع مقدس استوار همچون شيرهاي سنگي مثال زدني است.